آرزوآرزو، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

آرزو، شاخه گلی از باغ بهشت

حرفهایی یه شیرینی شکلات

  سلام مامانی خیلی وقته برات مطلبی ننوشتم. ببخشید سرم خیلی شلوغه تو محل کارم.  به زور میرسم بیام اینجا و وبلاگتو به روز کنم. یه عالمه حرف دارم برات. یه مدتی هم تو خونه کامپیوتر نداشتیم ولی دوباره خریدیم و به زودی از خونه تو فرصتای خالی البته اگه تو بذاری و نق نزنی  وبلاگتو به روز می کنم. فقط چند تا جمله کوچولو بگم و برم 20 روز دیگه دو سالت تموم میشه و میری تو سه سالگی. خیلی شیرین زبون شدی. قشنگ حرف میزنی برامون. دستور میدی دعوامون میکنی تو کارای خونه بهم کمک میکنی دیگه حسابی واسه خودت خانمی شدی. دختر گلم همیشه از خدا میخوام به تو و همه بچه های قشنگ روی زمین، سلامتی بده و عاقبت به خیرشون کنه. آمین. ...
27 مهر 1390

اولین روز مهر ماه سال 1390 در مهدکودک سپیده

  دختر قشنگ ما از اول شهریور سال 90، به مهدکودک جدید میره به اسم مهد کودک سپیده. هم مهدکودکشو خیلی دوست داره هم مربیشو. صبح ها که با هم میریم سمت مهدکودک بهش میگم رفتی مهدکودک میری بغل کی؟ با اون صدای خوشگلش میگه صالحی. بعد از ذوقش واسه خودش دست میزنه مامانی قربونت برم. الهی خدا عمر با عزت توأم با سلامتی و شادی بهت بده. ...
26 مهر 1390
1